به تو گفته بودیم ...


به تو گفته بودیم :
گاهی برای ادامه ی روزهای تو
سکوت کردیم
هر جا باران بارید
ما در کنارت ایستاده ایم
و برای مرگ و تاریکی که به دنبال تو بودند
گلی پرتاب کردیم
که تو را از یاد ببرند
به تو گفته بودیم :
درختان در تنهایی می رویند
و در باد نابود می شوند
اکنون پیری ما را احاطه کرده است
و مرگ آماده است هر لحظه ما را تصرف کند
یک بار دیگر برای همیشه نامت را به ما بگو
بگو هنوز باران می بارد
و تو هنوز راه رفتن در باران را دوست داری...


"احمدرضا احمدی"

 

رویای شیرین...


دیشب
آسمان ِ رویایم بارانی بود!..
تو را دیدم
زیر آلاچیق ِ مهربانی ها آرام گرفته بودی
نگاه ات گره خورده بود
به دستان ِ من!
و آرام زیر لب زمزمه می کردی:
"
دستانت را دوست می دارم"
لبخندی بر لبان ِ من بود..
و نگاه ام به تو ُ آن همه زیبایی..
از لابه لای ابرها
خدا بر ما می تابید
و من
با عشق ،
به هر قطره ی باران
سلامی دوباره می دادم
خوب ِ من
تا انتهای باران
من هم بار دیگر سبز خواهم شد...


سیدمحمد مرکبیان

 

 

کجا پنهان کنم تو را؟...


!
پشت کدامین واژه
کدامین سطر
که از خط شعرهایم بیرون نزنی
و طبل رسوایی ام را نکوبی
کجا پنهان کنم تو را؟!
در دفتر خاطراتم
لا به لای گلهای خشکیده ی رز
یا در آغوش عکس های قدیمی
که چون موریانه ای
گلویِ سکوتم را می جوند
و بر شیشه ی دلم سنگ می زنند
کجا پنهان کنم تو را ؟!
که گونه هایم از عشق
گل نیندازند
چشمانم از دوری ات
نبارند
و دستانم بهانه ات را نگیرند
لبریز ام از تو
عطر دلدادگی ام
تمام شهر را پر کرده است
و تو
آشکارترین پنهان منی


سارا قبادی

 

 

سکوت کردم...


گفتی: سالهای سرسبزیِ صنوبر را،
فدای فصل سرد فاصله مان نکن!
من سکوت کردم!
گفتی: یک پلک نزده، پرنده ی پندارم
از بامِ خیال تو خواهد پرید!
من سکوت کردم!
گفتی: هیچ ستاره ای،
دستاویز تو در این سقوط ِبی سرانجامم نخواهد شد!
من سکوت کردم!
گفتی: دوریِ دستها و هم‌کناریِ دلها، تنها راهِ رها شدن است!
من سکوت کردم!
گفتی: قول می دهم هر از گاهی،
چراغ یادِ تو را در کوچه ی بی چنار و چلچله روشن کنم!
من سکوت کردم!
سکوت کردم ، اما
دیگر نگو که هق هقِ ناغافلم را
از آنسوی صراحت سیم و ستاره نشنیدی!!


"یغما گلرویی"