در خلوت یادت

 

 

در خلوت یادت

شعرهایم

خانه های کوچکی ست

پر از صدای دریا

که از چشم های تو می آید

دفترم

هیاهوی گنجشک هائی ست

که لا به لای  شاحه های غروب

دنیا را در اسم تو

روی سر می گذارند

و واژه ها این آلاله های دلتنگ

مرا به خانه می برند

به خانه پیش تو

و آوای گل های رازقی

لب حوض نقاشی چشمانت

که پروانه ها از آن می نوشند

و من پر از دیوانگی های باران

دو زانو رو به روی لبخندت

دست های تو را می بوسم

و از شمیم دامنت

برای ایوان خاطرات

یک باغ

بابونهُ نرگس می چینم  !

پرویز صادقی

کاش بشنوی....

کاش بشنوی

بشنوی صدای پاییز را

غمگین سایه ی درختی

خمیده زیر بار بی برگی

بشنوی سکوت باغچه را

در سوگ خاطرات سبز

بشنوی فریاد کوچه ای

که کم دارد

عشق در پناه دیوار همسایه را

ودست های خالی از ترس

خالی از یاس

خالی از خیانت به کوچه و پاییز و باغچه

دست هایی که از هیچ، یک خانه

یک پنجره می ساخت

کاش بشنوی...

بشنوی دعای دستهای بی پنجره را

دست هایی که می نویسند

باران!

به روزگار من ببار

نیکی فیروز کوهی


یک روز تورا از.....


 


یک روز تو را از عمق قصه های هزار و یک شب بیرون می کشم
و به آرامی پای فنجان قهوه ام می نشانم
به تو می آموزم که چگونه از بعیدترین روزن قلبم وارد شوی
و در بهترین نقطه ی آن ساکن !
آنگاه تو را پنهان می کنم
پشت کوهی از تشبیه های شاعرانه
پشت انبوهی از قصه های عاشقانه
پشت غزل و قصیده
پشت کنایه و ایهام
چنان که هیچ چشم پرسشگری تو را نبیند
و هیچ دست مشتاقی به تو نرسد
من تو را دوست خواهم داشت
آرام و ممتد . . .
ساکت و صبور . . .
چنان که پادشاه قصه های شهرزاد را ناتمام رها کند
و بهرام از هفت کوشک دل بکند
و شتابان به دیدار تو بیایند
من می توانم زیباترین ترکیبها را کنار هم بچینم
و تو را در اوج غزلی زیبا بستایم
ببین ! من عاشقت بودن را خوب بلدم !
دوست داشتنت را به من بسپار . . .
مریم اکبری

 

 

صدای تو

 

صدای تو
از سایه سوی نیستان می آید
و گل می دهد در هیاهوی باران
صدایت
یکی نرگس نوشکفته است
که از پشت رگبار می ایستد روبروی نگاهم
و عطری هوسناک بالا می آید در آهم
تو میگویی و لاله می روید از سنگ
تو می گویی و غنچه می جوشد از چوب
تو می گویی و تازه می روید از خشک
تو می گویی و زنده می خیزد از مرگ
صدای تو از سایه سار نیستان می آید
و گل می دهد از گل زخمی بعد رگبار
و در آب می ایستد روبروی نگاهم
صدای تو می بارد و زنده ام من 


منوچهر آتشی