این "من" مانده روی دستانم ...

 

بازهم نشسته ایم رو به روی هم ، در سکوت
این بار سر به زیر نینداخته ام سر بلند ،
من  هم  زل  زده ام به تو ، چشم در چشم هم ،
تو با نگاهت به من می گویی من با تو چه کنم ؟!
من هم با نگاهم جواب می دهم
با این "من" من چه کنم ؟!
دیگر نگاهم را نمی دزدم ،
خودم را به دوش کشیده ام آورده ام تا رو به روی تو ،
انداخته ام رو به رویت ، با سکوتم که تحویل بگیر
این "من" مانده روی دستانم را ،
من شاکی ام از خودم..
از این "من"
حالا این تو  و  این "من" مانده روی دست های من

 

  حسین اسکندری

نظرات 34 + ارسال نظر
حمید عسکری پنج‌شنبه 10 دی 1394 ساعت 17:11 http://sobhbabaran.blogfa.com

دیگرنیامدنهایت را هم دوست دارم...
مثل آن آمدن ناگهانیت...
نمی‌دانی ...
آن لحظه های انتظار چه دلهره‌ی شیرینی مرا درآغوشش می‌کشد
چقدر وسوسه‌ی رویاهای دزدکی دیدنت...
از پشت این ماس ماسک مجازی...
آن لحظه‌ها را دوست تر دارم مثل یک بوسه طولانیست...
نگرانم نباش به نیامدنهایت برس من اینجا...
من اینجا...
بایادت ...
با رویای آمدنت...
عالمی برای خودم ساخته ام...
که تو درآنجا ...
در آنسوی تمام دلواپسیهایم
در آغوش هیچ نگاهی پیدایش نمی‌کنی...

سلام و تشکر از حضورتون

کیان چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 22:20 http://fireboyk.mihanblog.com

عجب دنیایی ست
چرب زبانها از عاقلان ارزشمند ترند...!!!!!!

کیان چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 22:15 http://fireboyk.mihanblog.com

صـدایـت کـه کـردم ... جـانـم گـفـتی !
مـانـده ام بـا ایـن
صـد سـالـی کـه بـه عـمرم
اضـافه شـد
چـه کـنـم ...

کیان چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 22:14 http://fireboyk.mihanblog.com

نها مانده ام در روزگاری که شیرینی نیست تا برایش فرهاد شوم ،

همه تلخند ...:((((((

کیان چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 22:10 http://fireboyk.mihanblog.com

دلم که تنگـــ می شود

دستــ به دامان پنجره ها می شوم

دلم که تنگـــ می شود

بوے خاک باران خورده به دادم می رسد

خاک باران خورده

برگهاے خیس

خداے مهربان

تنهایی که فشار می آورد

همه نیست می شوند

فهیمه چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 20:47 http://atrinadalan.blogfa.com/

آپم با 2 پست از فعالیت های گروه ارکستر و کر آدالان


اجرا:

24 و 25 دی ماه

فرهنگسرای ارسباران

✘maziyar✘ چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 19:44 http://maziyar151.blogfa.com

بی‌اعتمادم

به دست‌هایم

از دست‌هایت که بیرونشان می‌کشم

به تبانی‌شان

با گلویم

که نامت از آن گذشته

به خودم

که در خواب

ادامه‌ات می‌دهم

در خواب

می‌بینمت

....


نیلوفر سه‌شنبه 8 دی 1394 ساعت 10:01 http://nafasi76.blogfa.com

ازان پس که بسیار بردیم رنج

به رنج اندرون گرد کردیم گنج

شما را همان رنج پیشست و ناز

زمانی نشیب و زمانی فراز

چنین است کردار گردان سپهر

گهی درد پیش آرَدَت ، گاه مهر

گهی بخت گردد چو اسپی شموس

به نُعم اندرون زُفتی آردت و بؤس ( نعم: نرمی بؤس : درشتی)

بدان ای پسر کاین سرای فریب

ندارد ترا شادمان بی‌نهیب

نگهدار تن باش و آن خرد

چو خواهی که روزت به بد نگذرد

بدان کوش تا دور باشی ز خشم

به مردی به خواب از گنهکار چشم

چو خشم آوری هم پشیمان شوی

به پوزش نگهبان درمان شوی

به فردا ممان کار امروز را

بر تخت منشان بدآموز را

مجوی از دل عامیان راستی

که از جست‌وجو آیدت کاستی

وزیشان ترا گر بد آید خبر

تو مشنو ز بدگوی و انده مخور

نه خسروپرست و نه یزدان‌پرست

اگر پای گیری سر آید به دست

بترس از بد مردم بدنهان

که بر بدنهان تنگ گردد جهان

سخن هیچ مگشای با رازدار

که او را بود نیز انباز و یار

سخن بشنو و بهترین یادگیر

نگر تا کدام آیدت دلپذیر

سخن پیش فرهنگیان سخته گوی

گه می نوازنده و تازه‌روی

مکن خوار خواهنده درویش را

بر تخت منشان بداندیش را

هرانکس که پوزش کند بر گناه

تو بپذیر و کین گذشته مخواه

همه داده ده باش و پروردگار

خنک مرد بخشنده و بردبار

چو دشمن بترسد شود چاپلوس

تو لشکر بیارای و بربند کوس

به جنگ آنگهی شو که دشمن ز جنگ

بپرهیزد و سست گردد به ننگ

وگر آشتی جوید و راستی

نبینی به دلش اندرون کاستی

ازو باژ بستان و کینه مجوی

چنین دار نزدیک او آب‌روی

چو بخشنده باشی گرامی شوی

ز دانایی و داد نامی شوی

تو پند پدر همچنین یاددار

به نیکی گرای و بدی باد دار

همی خواهم از کردگار جهان

شناسندهٔ آشکار و نهان

که باشد ز هر بد نگهدارتان

همه نیک نامی بود یارتان

ز یزدان و از ما بر آن کس درود

که تارش خرد باشد و داد پود

نیارد شکست اندرین عهد من

نکوشد که حنظل کند شهد من

بیا تا همه دست نیکی بریم

جهان جهان را به بد نسپرسم

نارنجی دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 20:19

حضرت محمد(ص) : برترین نوع ایمان آن است که بدانى هر جا هستى خدا با توست
ولادت رسول اکرم (ص) و میلاد گل بوستان نبوى ،وام دار شیعه علوى ،امام جعفر صادق(ع)مبارک باد.

سلام و ممنونم از شما

نیلوفر شنبه 5 دی 1394 ساعت 11:06 http://nafasi76.blogfa.com

از برگ برگ دفتر من پرت می شوند
معشوق های خسته ی پایان گرفته ام
یلدای چشم های تو را گریه میکنند
موهای رنگ و بوی زمستان گرفته ام !

نیلوفر شنبه 5 دی 1394 ساعت 11:05 http://nafasi76.blogfa.com

هی غریبه

دلم بوسه ای میخواهد

که از فشارش چشمانم سیاهی رود

چقدر این سرگیجه ای که از

مستی عشق میرسد را دوست دارم.

نیلوفر شنبه 5 دی 1394 ساعت 11:05 http://nafasi76.blogfa.com

سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی‌پایان در نوسان بود:
می‌آمد، می‌رفت.
می‌آمد، می‌رفت.
و من روی شن‌های روشن بیابان
تصویر خواب کوتاهم را می‌کشیدم،
خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود
و در هوایش زندگی‌ام آب شد.
خوابی که چون پایان یافت
من به پایان خودم رسیدم.
من تصویر خوابم را می‌کشیدم
و چشمانم نوسان لنگر ساعت را در بهت خودش گم کرده بود.
چه‌گونه می‌شد در رگ‌های بی‌فضای این تصویر
همه گرمی خواب دوشین را ریخت؟
تصویرم را کشیدم
چیزی گم شده بود.
روی خودم خم شد:
حفرهٔی در هستی من دهان گشود.
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی‌پایان در نوسان بود
و من کنار تصویر زنده خوابم بودم.
تصویری که رگ‌هایش در ابدیت می‌تپید
و ریشه نگاهم در تار و پودش می‌سوخت.
این‌بار
هنگامی که سایه لنگر ساعت
از روی تصویر جان گرفته من گذشت
بر شن‌های روشن بیابان چیزی نبود.
فریاد زدم:
تصویر را باز ده!
و صدایم چون مشتی غبار فرو نشست.
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی‌پایان در نوسان بود:
می‌آمد، می‌رفت.
می‌آمد، می‌رفت.
و نگاه انسانی به دنبالش می‌دوید.

نیلوفر شنبه 5 دی 1394 ساعت 11:05 http://nafasi76.blogfa.com

باغ ما در طرف سایه دانایی بود.
باغ ما جای گره خوردن احساس و گیاه،
باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آینه بود.
باغ ما شاید ، قوسی از دایره سبز سعادت بود.
میوه کال خدا را آن روز ، می جویدم در خواب.
آب بی فلسفه می خوردم.
توت بی دانش می چیدم.
تا اناری ترکی برمیداشت، دست فواره خواهش می شد.
تا چلویی می خواند، سینه از ذوق شنیدن می سوخت.
گاه تنهایی، صورتش را به پس پنجره می چسبانید.
شوق می آمد، دست در گردن حس می انداخت.
فکر ،بازی می کرد.
زندگی چیزی بود ، مثل یک بارش عید، یک چنار پر سار.
زندگی در آن وقت ، صفی از نور و عروسک بود،
یک بغل آزادی بود.
زندگی در آن وقت ، حوض موسیقی بود.

طفل ، پاورچین پاورچین، دور شد کم کم در کوچه سنجاقک ها.
بار خود را بستم ، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون دلم از غربت سنجاقک پر.

من به مهمانی دنیا رفتم:
من به دشت اندوه،
من به باغ عرفان،
من به ایوان چراغانی دانش رفتم.
رفتم از پله مذهب بالا.
تا ته کوچه شک ،
تا هوای خنک استغنا،
تا شب خیس محبت رفتم.
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.
رفتم، رفتم تا زن،
تا چراغ لذت،
تا سکوت خواهش،
تا صدای پر تنهایی.

چیزهایی دیدم در روی زمین:
کودکی دیم، ماه را بو می کرد.
قفسی بی در دیدم که در آن، روشنی پرپر می زد.
نردبانی که از آن ، عشق می رفت به بام ملکوت.
من زنی را دیدم ، نور در هاون می کوفت.
ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزی بود...

نیلوفر شنبه 5 دی 1394 ساعت 11:04 http://nafasi76.blogfa.com

عشق همچون آب ، “زلال” است
همچون رود ، “جاریست “
و همانند جوی راه خویش را از دل سختترین سنگها پیدا خواهد کرد .
عشق دلیل نمی خواهد که خود دلیل است .
می بارد ، می شوید .
“آمدنش”، نه به اراده توست
و “رفتنش” ؛ محال است .
شیاری بر وجودت می گذارد ؛ “عمیق”
اگر آمد و جاری نشدی ، اگر بارید و خیس نشدی ، اگر رفتی و تمام شد ! حتی خطی بر وجودت نگذاشت ،
بگذار و بگذر ! که این عشق نیست .
عشق تنهایت نمی گذارد ، در لحظه لحظه های وجودت جاریست .
“عمیق” است ، “شدید” است ، تا اوج رویایت می برد .
رهایت نمی کند .
می ترسی از “نفوذش” ، می گریزی از “عمقش”،
و شیرین است ، لحظاتی که می دانی :
” در نگاه او ، تو بهترینی
و در تمام لحظات او جاری هستی”.
و به یاد بسپار :
“در تمام هستی ، همیشه تاریخ ، هر عاشقی ، سعادت معشوق را می طلبد ؛ حتی با نثار جان خویش ،
و این ، “شهادت” است”.
و همیشه بدان : عشق “سرمایه” نیست ؛ “سعادت” است ...

نیلوفر شنبه 5 دی 1394 ساعت 11:03 http://nafasi76.blogfa.com

گاهی
اگر دعایت مستجاب نشد
برو گوشه ای بشین ...
زانو هایت را بغل بگیر
و یک دل سیر گریه کن ...
شاید لازم باشد میان گریه هایت بگویی:
اَللّهُمَّ اغْفِرْلىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ
خدایا ببخش آن گناهم را که دعایم را حبس کرده است

نارنجی شنبه 5 دی 1394 ساعت 08:43 http://mahvasetarehman.blogfa.com/

انارهای باغچه رسیده‌اند
ترک‌خورده و رها ، میان دستان سرد باد!
با سبد مهر بیا و تمام دانه‌های سرما‌زده و تب‌دار را بچین!

سلام دوست خوبم
هفته شادی داشته باشی
هر کجای از این زمین پهناوری خوش باشی

سلام و روز شما هم بخیر

نارنجی سه‌شنبه 1 دی 1394 ساعت 08:36 http://mahvasetarehman.blogfa.com/

صید افتاده به خونم
تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم ؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی!
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم

سلام دوست عزیز بختتون به سفیدی برف[گل][گل]

سلام و ممنونم

حمید عسکری سه‌شنبه 1 دی 1394 ساعت 07:59 http://sobhbabaran.blogfa.com

سلام وعرض ارادت
اولین روز زمستانتون بخیر دوست گرامی ....
دلتون گرم ولبتون خندون

سلام و تشکر
روز شما هم بخیر

تهی سه‌شنبه 1 دی 1394 ساعت 03:18 http://w8n4u.blogsky.com

قشنگ بود.

لطف دارید

بوی یلدا را میشنوی؟انتهای خیابان آذر ...

باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان ...

قراری طولانی به بلندای یک شب....

شب عشق بازی برگ و برف...

پاییز چمدان به دست ایستاده ....

عزم رفتن دارد....

آسمان بغض میکند ...

میبارد...

خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست ..

دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد ....

آخرین نگاه بارانی اش را به درختان عریان میدوزد ..

دستی تکان میدهد ......

قدمی برمیدارد سنگین و سرد

کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز... و....تمام میشود ...

"پاییز" ای آبستن روزهای عاشقی ...

رفتنت به خیر ..سفرت بی خطر

+ یلدا مبارک

سلام و یلدای شما هم مبارک

نیلوفر دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت 11:27 http://nafasi76.blogfa.com

عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد
لیلی و مجنون قصه‌ی شیرین‌تری دارد


دیوان حافظ را شبی صد دفعه می‌بوسی
هر دفعه از آن دفعه فالِ بهتری دارد


حتی سؤالاتِ کتابِ تستِ کنکورت
- عاشق که باشی - بیت‌های محشری دارد


با خواندن بعضی غزل‌ها تازه می‌فهمی
هر شاعری در سینه‌اش پیغمبری دارد


حرفِ دلت را با غزل حالی کنی سخت است
شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد

نارنجی یکشنبه 29 آذر 1394 ساعت 21:11 http://mahvasetarehman.blogfa.com/

جمعه که خیس باشد...

دل آدم برای هزار و یک نفر می گیرد...

آن هزار نفر را می شود کاری کرد...

آن یک نفر اما

کار خودش را می کند....

اغاز امامت حضرت مهدی (عج)به شما خانواده محترم مبارک

برای سلامتیش صلوات:گل


سلام دوست خوبم یلداتون هم پیشاپیش مبارک ومیمون

الهم صلی علی محمد و آل محمد
سلام و یلدای شما هم مبارک

محمد شیرین زاده یکشنبه 29 آذر 1394 ساعت 03:07 http://m-bibak.blogfa.com

ب کلبه شعرم دعوتی

نارنجی شنبه 28 آذر 1394 ساعت 16:45 http://mahvasetarehman.blogfa.com/

دیدی ای حافظ که کنعان دلم بی ماه شد

عاقبت با عشق و غم کوه امیدم آب شد

گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی

یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد

سلام دوست خوبم
هفته شادی را ارزومندممممممممم

سلام و روزتون بخیر

وب سایت اشعار شنبه 28 آذر 1394 ساعت 13:33 http://ashar.blog.ir

چند پرسی ز من چیستم من
نیـستم نیـستم نیـستم من

وب سایت اشعار شنبه 28 آذر 1394 ساعت 13:29 http://ashar.blog.ir

مرا دیگر نمانده راه چاره
به جز بوسیدنت ای ماه پاره
نه تنها ماه بر تو میبرد رشک
شده محو جمالت صد ستاره
گلا زخم دل غم دیده ما
ز خار ساقه تو یادگاره
مرنجان این دلم کاین دل ز هجرت
شده چون برگ خشکی پاره پاره
هماره منتظر آنم که شاید
ببینم روی ماهت را دوباره

Ali شنبه 28 آذر 1394 ساعت 13:17

سلام.عالی بود.خیلی با این شعر ارتباط برقرار کردم... .
ممنون از بازدید «اشعار».

وب سایت اشعار
Www.ASHAR.blog.ir

سلام و تشکر از لطفتون دوست گرامی

نیلوفر شنبه 28 آذر 1394 ساعت 12:30 http://nafasi76.blogfa.com

قسم به دل‌های خستة خسته دلان قسم به قلب شکستة خسته دلان
به آه برلب نشستة خسته دلان


کـه مــن در ایـن سینــه جـزغمی آشنـا به دل هم‌زبان ندارم
از او جــــدا مــــانــــده‌ام در ایــن رهگـذر ز یــارم نشان ندارم



ببیــــن بـــــه شـــام بـــی‌ستـــاره‌ام نکــرده چــاره‌ام ، نگـاه چـاره‌ســازی
نـخــــوانــــده بــــا نـــوای خستـــه‌ام نــی شکستــه‌ام ، نــوای دلنـــوازی




ز حســرتم آه بـی‌ثـمــــر بــرلب تــا کـی یـــــــارب تــــا کــی
به خلوتم شام بی‌سحر یـــارب تــا کـی امشـــب تــــا کــی



شنیــــده‌ای تــــــرانــــــة حــزینـــــم بـــــه نیمــــه‌شـــب کلـام آتشینـــم
ز حســرتم آه بـی‌ثـمــــر بــرلب تــا کـی یـــــــارب تــــا کــی
چــه‌کنـم ، چــه‌کنـم ...... چــه‌کنـم ، چــه‌کنـم


ببیـــن بـــــه شـــام بـــی‌ستـــاره‌ام نکــرده چــاره‌ام ، نگـاه چـاره‌ســازی
نـخـــوانــــده بــــا نـــوای خستـــه‌ام نــی شکستــه‌ام ، نــوای دلنـــوازی

نیلوفر شنبه 28 آذر 1394 ساعت 12:30 http://nafasi76.blogfa.com

قولها.. "بی اعتبار"
حرفها.."ناخالص"
عشقها.."پوشالی"
محبتها.."قلابی"
خوبیها.."تظاهر"
دیدارها.."تفاخر"
صورتها.."پر رنگ"
سیرتها.." بی رنگ"
شعارها.."بدون عمل"
قضاوتها.."بدون عدل"
و. . . . .
در کدامین نقطه از انسانیت ایستاده ایم ؟؟؟
یادش بخیر ، روزی دروغگو دشمن
خدابود . . .

نیلوفر شنبه 28 آذر 1394 ساعت 12:30 http://nafasi76.blogfa.com

بعضی وقتا مجبوری...
تو فضای بغضت بخندی..
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی..
شاکی بشی ولی شکایت نکنی...
گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن...
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری...
خیلی ها دلتو بشکن و تو فقط سکوت کنی..

نیلوفر شنبه 28 آذر 1394 ساعت 12:29 http://nafasi76.blogfa.com

به قول بهروز وثوقی:

ﺍﮔﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻧﯽ ﺑﺸﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﮕﯽ، ﺩﯾﮕﻪ ﻣــﻦ ، ﻣــﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ! من همینی ام که میبینی !!
ﻣﻐــﺎﺯﻩ ﮐـﻪ ﻧﯿﺴــﺖ ﺩﮐــﻮﺭ ﺑﭽﯿﻨــﻢ ﺑــﺮﺍت!!!!
من نه "ﺁﺭﺯﻭﯼِ " ﮐـﺴـﯽ ﻫﺴﺘم ﻭ ﻧـﻪ ﺁﻭﯾﺰﻭﻥِ "
ﻣﺎ ﺍﮔــﺮﻡ ﻇـﺎﻫــﺮﻣـﻮﻥ ﺑــﻪ ﻗـﺸﻨـﮕــﻲ ِ ﺧـﯿـﻠﻴــﺎ ﻧﻴــﺴﺖ ﭘﻴـﺶ ﺧــــﻮﺩﻣﻮﻥ ﺧــﻮﺷﺤــﺎﻟﻴـــــــﻢ ﮐـﻪ ﺑــﺎﻃـﻨﻤـــﻮ ﺍﺯ ﺧـﯿـﻠـﻴـﺎ ﻗـﺸﻨـــﮕﺘـــــﺮﻩ ...
ﺻــــﺎﺩﻗـــﺎﻧــﻩ ﺑـــﺪ ﺑــــﺎﺵ !!!
""" ﺍﻣــــــــﺎ """ با دروغ و ظاهر ﺍﺩﺍﻯ ﺧــــﻮﺑــــﺎ ﺭﻭ ﺩﺭ ﻧـــــﻴار

✘maziyar✘ شنبه 28 آذر 1394 ساعت 12:29 http://maziyar151.blogfa.com

گریبان

گلو میگیرد

هوای تو

نفس هایم

میمیرد مدام


✘maziyar✘ شنبه 28 آذر 1394 ساعت 12:27 http://maziyar151.blogfa.com

به زمین میزند قلم مویش را

خاطراتت را شستشو میدهد

بگذار پاییز را در چشم های تو بریزد

تا نگاهت

در آغوش بگیرد تنهاییم را


حمید عسکری شنبه 28 آذر 1394 ساعت 12:27 http://sobhbabaran.blogfa.com

این "من" مانده روی دستانم را ،
من شاکی ام از خودم..

سلام وعرض ادب دوست گرانقدر
چه شعر زیبایی بود
ممنونم از لطف حضورتون .
پاینده باشید وبرقرار

سلام و تشکر از محبتتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد