باران می بارد...


هر وقت قصد می‌کنم دیگر از تو ننویسم

باران می‌بارد ..

نغمه‌ای زمزمه می‌شود

کسی از تو می‌پرسد

خاطره‌ای جان می‌گیرد !

و من در کشاکش این نبرد نابرابر

همیشه مغلوب می‌شوم

نبودنت درد می‌کند!

درست مثل روز اول ...

شایدم کمی بیشتر

من به دستهای خالی‌ام خیره می‌شوم

و در ناباوری‌های بی‌رحمانه‌ی تمام روزهای نبودنت

دست‌های خالی‌ام ... جای خالی‌ات ... نبودنت

و این پاهای خسته‌ی بی‌پرسه

درد می‌گیرد ...


نیکی فیروز کوهی

نظرات 31 + ارسال نظر
نیلوفر شنبه 7 آذر 1394 ساعت 11:13 http://nafasi76.blogfa.com

وقتی تو دنیای منی ، درگیر دنیا نیستم
دنیا اگه ترکم کنه ، من با تو تنها نیستم

هر روز با برق نگات، دنیامو روشن میکنم
من با تو ، تو این لحظه ها، احساس بودن میکنم

بود و نبود من تویی ، انگار بی تو نیستم
پای همه دلتنگیات ، من مثل کوه می ایستم

من با تو میتونم فقط، دنیامو زیباتر کنم
دستامو محکمتر بگیر، احساستو باور کنم

من خوب میدونم که تو ، دائم به فکر رفتنی
حتی اگه ترکم کنی ، بازم تو دنیای منی

من بیقرارت هستم و ، تو بیقرارم نیستی
احساس پوچی میکنم ، وقتی کنارم نیستی

من بی تو نابودم،بری، دنیا جوابم میکنه
دلشوره های رفتنت ، هر روز آبم میکنه

فرناز جمعه 6 آذر 1394 ساعت 22:13 http://honarwaadabiat.mihanblog.com/

هم قالب و هم آهنگ وبت خیلی آرامش بخشه درست مثل خودت خواهری نازنینم

سلام
مرسی فرناز جان لطف داری گلم

فرناز جمعه 6 آذر 1394 ساعت 22:11 http://honarwaadabiat.mihanblog.com/

تو هم، ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو !
این دلاویزترین حرف جهان را، همه وقت،
نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو !

« دوستم داری » ؟ را از من بسیار بپرس !
« دوستت دارم » را با من بسیار بگو

فریدون مشیری

سلام به روی ماه خواهری خوب خودم
آدینه شبت بخیر و خوشی و ایامت به کام
دوست دارم فراوووووووووووون

سلام تشکر از عطر حضورت عزیزم
شاد باشی در پناه خدا

نیلوفر جمعه 6 آذر 1394 ساعت 15:58 http://nafasi76.blogfa.com

فراموش نمیشوی....


هیچ وقت....


مثل ماه که با هیچ دستمالی....


از روی پنجره پاک نمیشود...

نیلوفر جمعه 6 آذر 1394 ساعت 15:58 http://nafasi76.blogfa.com

گفتم فراموشت میکنم

گفت نمیتونی

رفت...

بعد از یه مدت

برگشت

گفت دیدی نمیتونی

گفتم شما؟

نیلوفر جمعه 6 آذر 1394 ساعت 15:58 http://nafasi76.blogfa.com

باران!آرام و غمگین
شیشه غبار گرفته را می شوید!

کوچه سرگردان و خواب گرفته

کلافه و سردرگم

چشم در چشم شب مهتاب دوخته است!

صدای پای عابران هم او را بیدار نمی کند!

کوچه نه زنده است و نه مرده!

او هر روز با صدای پای دخترک خاطراتش از خواب بیدار می شد و تا ظهر که او از مدرسه باز می گشت!

او صدای پای او را می شناخت!

او هنوز زنده با خاطرات اوست!

حالا او هیچ صدایی نمی شنود!همه عابران برای او یکسانند!

باران!آرام و غمگین شیشه غبار گرفته را می شوید!

تا اشکهای کوچه را کسی نبیند.....!

کیان جمعه 6 آذر 1394 ساعت 10:34 http://fireboyk.mihanblog.com

زن ها را باید اهسته در اغوش کشید
انها در زندگی
انقدر برای رسیدن به عشق
انتظار کشیده اند
که تمام تنهایی تن شان
ترک برداشته است

علیرضا اسفندیاری

کیان جمعه 6 آذر 1394 ساعت 10:32 http://fireboyk.mihanblog.com

گنجشکان لاف می‌زنند
جیک جیک جیک جیک ...
جیک هیچ یک‌شان در نیامد
تو که دور می‌شدی . . .

"شمس لنگرودی"

کیان جمعه 6 آذر 1394 ساعت 10:24 http://fireboyk.mihanblog.com

ﺁﺩﻡ ﮐﻪ "ﻏـــــﻤﮕﯿﻦ" ﻣﯽ ﺷــــﻮﺩ
ﺧــــﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺟــــﺪﺍ ﻣﯽ ﮐــــﻨﺪ ﺍﺯ ﺟــــﻤﻊ
ﮐﻪ ﻣــــﺒﺎﺩﺍ ﺁﺳﯿــــــﺒﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺷـــــﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﯾـــﮕﺮﺍﻥ ﺑﺰﻧﺪ
ﻣﻮﺭﺩ" ﻓﺮﺍﻣــــﻮﺷﯽ" ﻗﺮﺍﺭ ﻣـــﯽ ﮔـــﯿﺮﺩ
ﺗﻨﻬﺎﺗــــﺮ ﻭ ﺗــــﻨﻬﺎﺗﺮ ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ
ﺁﻧﭽــــﻨﺎﻥ ﺩﺭ" ﺗﻨــــــﻬﺎﯾﯽ" ﺧﻮﺩ ﻏــــﺮﻕ ﻣﯽ ﺷــــﻮﺩ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕـــــﺮ ﺑﺎ ﻫﯿــــﭻ ﺗﻠﻨــــﮕﺮﯼ ﺑﺮ ﻧﻤــــﯽ ﺧــــﯿﺰﺩ
ﻭ ﺍﯾـــﻦ ﺁﻏــــﺎﺯ ﺗﻠﺦ ﯾﮏ" ﭘﺎﯾــــﺎﻥ" ﺍﺳـــت...

کیان جمعه 6 آذر 1394 ساعت 10:23 http://fireboyk.mihanblog.com

قهوه خوشمزه است …
خوشمزگی اش ،
به همان تلخ بودنش است ،
وقتی میخوریم تلخی اش را تحویل نمی گیریم ،
اما
می گوییم چسبید …!
زندگی هم روزهای تلخش بد نیست ،
مثل قهوه می ماند …!
تلخ است
اما
لذت بخش …
تلخی هایش را تحویل نگیر …
بخند و بگو عجب طعمـــی !

کیان جمعه 6 آذر 1394 ساعت 10:22 http://fireboyk.mihanblog.com

خداوندا…
اراده ام را به زمان کودکی بازگردان.
همان زمان که برای یکبار ایستادن هزار بار می افتادم اما ناامید نمی شدم…

خزان بی برگی پنج‌شنبه 5 آذر 1394 ساعت 12:44 http://zar1.blogsky.com/

با سلام

بگذار سر بــه سینه ی من در سکوت ، دوست
گاهی همین قشنگ ترین شکل گفت و گوست

بگذار دست های تـــو با گیسوان من
سربسته باز شرح دهند آنچه مو به موست

دلواپس قضاوت مردم نباش ، عشق
چیزی که دیر می برد از آدم آبروست!

آزار می رسانــم اگـــر خشمگیــن نشو
از دوستان هرآنچه به هم می رسد ، نکوست

من را مجال دلخوشی بیشتر نداد
ابری که آفتاب دمی در کنار اوست

آغــوش وا کن ابر! مرا در بغـل بگیــر!
بارانی ام شبیه بهاری که پیش روست

م.عباسلو

شاد وسلامت باشید

سلام و سپاس از شما

نیلوفر چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 19:33 http://nafasi76.blogfa.com

دلم گرفت وقتی کودک بی مو از پنجره داشت

خیابان را نگاه میکرد

و دختری را دید که موهایش را طلایی کرده.بلند آه کشید و به آشپزخونه دوید

از مادر پرسید :

" مامان منم بزرگ شم میزاری موهامو طلایی کنم" ؟؟

و دلم آتش گرفت وقتی مادر با بغض گفت آره فدات شم

ولی در دلش میترسید که کودکش 15 سالگی را هم نبیند...).

نیلوفر چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 19:31 http://nafasi76.blogfa.com

به خداوند گفتم:

" بیا جهان را قسمت کنیم ...

آسمون برای من ابرها برای تو ...

دریا برای من موج هایش برای تو ...

ماه برای من خورشید برای تو ... ".

خــــدا خندید و گفت:

" بــــــــنـــــدگـی کــن،

تمام دنیا برای تو ...

مـن هم برای تــو ...

[ بدون نام ] چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 19:30

باید یاد بگیرم تنهایی‌اَم را پنهان کنم.

حالا از تو شاید بتوانم،

ولی از مهتاب

وقتی هر شب پشتِ پنجره‌اَم کشیک می‌دهد،

نمی‌دانم!

رضا کاظمی

نیلوفر چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 19:30 http://nafasi76.blogfa.com

ﺩﯾﺸﺐ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﺗﻮ ﺩﯾﺪﮤ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﻧﺪﺍﺷﺖ

ﻃﺎﻗﺖ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ ﻧﺪﺍﺷﺖ

ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺁﺧﺮ ﺩﻟﻢ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﺸﺪ

ﮔﻮﺋﯿﺎ ﺳﺎﻗﯽ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﻧﺎﺏ ﻧﺪﺍﺷﺖ

ﺩﺭ ﺳﺮﻡ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﮐﻨﻢ ﺷﻌﻠﻪ ﺧﻤﻮﺵ

ﺷﻌﻠﻪ ﺍﻓﺮﻭﺧﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﯾﺪﮤ ﻣﻦ ﺁﺏ ﻧﺪﺍﺷﺖ

ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﮐﻮﯼ ﺗﻮ ﭼﻨﺎﻥ ﺯﺍﺭ ﻧﺸﺴﺖ

ﮐﻪ ﺯﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺩﮔﺮ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺁﺩﺍﺏ ﻧﺪﺍﺷﺖ


....................................................

بیهوده است پی‌ِ خاطرات رفتن

به باغی‌ میرسی‌ لبریزِ پاییز

به نیمکتی با یک جایِ خالی

و رهگذری.. غروب.. و تنهایی‌

برای نوشتن باید بهانه باشد

مثلِ غروبِ ماتم زده ی کسل کننده ی یک روزِ تعطیل

یا خاطراتِ خاک گرفته ی کسی‌ پشتِ سالیانی که با درد گذشت

پرسید.. چرا می‌نویسی خاطراتِ خاک گرفته..

وقتی‌ هر روز ، همه را همانطور دست نخورده مرور می کنی؟

چه باید گفت.. هیچکس نمی‌‌داند

آنکه رفت غریبه نبود

هیچکس نمی‌‌داند

نیکی فیروز کوهی

سلام و شبتون بخیر دوست گرامی

نیلوفر چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 17:42 http://nafasi76.blogfa.com

دیگه تو رو ندارم ، تو رو از من گرفتن
گفتن فراموشت کنم ، منو دست کم گرفتن
گفتن که عشق تو کجا لایق عشق اون می شه ؟
گفتن برو که عشق اون ، قسمت دیگرون می شه....

نیلوفر چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 17:42 http://nafasi76.blogfa.com

با مسافری از سرزمینی باستانی دیدار کردم که گفت:
دو پای عظیم و بی‌تنه‌ی سنگی در بیابان است...
نزدیکشان روی ریگزار، نیم‌فرورفته
رخساره‌ی مبهوتی‌ست که اخم و
لبِ چروکیده و مضحکه‌ی دستورِ خشکش
می‌گوید که پیکرتراشش درست دل‌بستگی‌هایی را
تعبیر می‌کند که هنوز باقی‌ست، مُهرشده بر این چیزهای بی‌جان
دستی که ریشخندشان می‌کند و قلبی که تغذیه می‌شود
و بر پاپیکره این کلمات پیداست:
«نامم اوزیماندیاس است، شاهِ شاهان
به کارهایم بنگرید، عظیم و مایه‌ی نومیدی!»
چیزی کنارِ آن بقایا نیست
گرداگردِ زوالِ آن ویرانه‌ی غول‌آسا، بی‌کران و عریان
ریگ‌های تنها و هموار تا دوردست ادامه دارد

پرسی بیش شلی

نارنجی چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 12:29 http://mahvasetarehman.blogfa.com/

دیشب باران قرار با پنجره داشت

روبوسی آبـــدار با پنجره داشت

یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد

چک چک،چک چک،چکار با پنجره داشت؟


قیصر امین پور

سلام دوست عزیز وقت بخیر[گل][گل]

سلام

نارنجی سه‌شنبه 3 آذر 1394 ساعت 22:47 http://mahvasetarehman.blogfa.com/

دمی به باغ نرفتیم تا بهار گذشت

ز عشق خاطره ای ماند و چون غبار گذشت



هنوز چشم به راهم که باز می گردی

تمام زندگی من در انتظار گذشت



پس از تو زمزمۀ عاشقانه شد خاموش

و لحظه ها همه با چشم اشکبار گذشت



دلم چو کلبۀ متروک و سرد، خالی ماند

چها که بر سر این باغ بی بهار گذشت



طنین گریۀ من در سکوت می پیچد

مرا پناه بده، کار من ز کار گذشت

واقدی کرمانشاهی



سلام وشب بخیر

سلام و تشکر

نیلوفر دوشنبه 2 آذر 1394 ساعت 14:21 http://niloofar1013.blogfa.com

فرقــــی نمیکـــند گودال کوچـــکی باﺷـــی

یا دریای بیــــــکران....

زلـــــال که باشـــی...

آســــــمــــــان در تــــــو پــــــیــــــداســـتـــــــــ ...

سلام

sajad دوشنبه 2 آذر 1394 ساعت 09:30 http://deadly77.blogfa.com/

چه شعر آرام بخشی بود

سلام

نارنجی یکشنبه 1 آذر 1394 ساعت 18:05 http://mahvasetarehman.blogfa.com/

درها را ببند
به باد بگو دیگر نخواند آواز خاموشش را
به باران بگو طراوتش را نمی خواهم
از پنجره دیگر مرا نگاه مکن
مرا به سوی ابرها مبر
مرا به اوج مبر
من همین جا می مانم
تو را نخواهم و نخوانم
هرچه هستی باش
هرچه هستی باش اما خوب باش


سلام دوست خوبم اولین غروب اذر ماهت به شادی ولبخند

سلام
مرسی همچنین دوست عزیز

حمیدعسکری یکشنبه 1 آذر 1394 ساعت 16:47 http://sobhbabaran.blogfa.com

سلام و عرض ارادت وادب دوست گرامی .
ممنونم از حضور ونگاه مهربانت

سلام و وقت بخیر

Ali-Ashar یکشنبه 1 آذر 1394 ساعت 14:15 http://ASHAR.blog.ir

نام غزل: «دلتنگی»

دلم تنگ است و دلبر نیست ای وای

دلش سنگست و چون پَرنیست ای وای

پـــــــری رو رفـــــــتـــــه و امروز بــــر مـن

کم از آن روز محشر نیست ای وای!

چه سودی دارد اکنون مستی و می؟

که آن ساقی ساغر نیست ای وای

چه شد مجنون کجا رفت آن غرورت

خبر از ان همه شر نیست ای وای

دلا خاموش شو یک دم ز شِکوه

رهایی زین بلا، گر نیست: "ای وای"

شعر از بنده حقیر
سروده شده در (1387ه.ش)

سلام بسیار زیبا بود

نیلوفر یکشنبه 1 آذر 1394 ساعت 12:16 http://nafasi76.blogfa.com

خطا ازمن است
می دانم.
ازمن که سالهاست گفته ام:
"ایاک نعبد"
اما به دیگران هم دل سپرده ام.
ازمن که سالهاست گفته ام:
"ایاک نستعین"
امابه دیگران هم تکیه کرده ام.
اما رهایم نکن.
بیش ازهمیشه دلتنگم.
به اندازه ی تمام روزهای نبودنم...

نیلوفر یکشنبه 1 آذر 1394 ساعت 10:52 http://nafasi76.blogfa.com

برای چراغ های همسایه ات هم ،

نور آرزو کن ،

بی شک حوالی خانه ات

روشن تر خواهد شد

حمید عسکری شنبه 30 آبان 1394 ساعت 16:50 http://sobhbabaran.blogfa.com

هر وقت قصد می‌کنم دیگر از تو ننویسم
باران می‌بارد ...
سلام وعصرتون بخیر
چه نوشته ای زیبایی بود دوست عزیز .ممنون

سلام و تشکر از لطفتون دوست گرامی

نیلوفر شنبه 30 آبان 1394 ساعت 14:45 http://nafasi76.blogfa.com

نیمه گمشده را بیخیال شو لطفا ، اگر سهم تو بود که گم نمی شد !
همین نیمه ای که هستی رو پیدا کن …

نیلوفر شنبه 30 آبان 1394 ساعت 14:45 http://nafasi76.blogfa.com

گر از این منزل ویران به سوی خانه روم

دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم


زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسم

نذر کردم که هم از راه به میخانه روم


تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک

به در صومعه با بربط و پیمانه روم


آشنایان ره عشق گرم خون بخورند

ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم


بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگار

چند و چند از پی کام دل دیوانه روم


گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز

سجده شکر کنم و از پی شکرانه روم


خرم آن دم که چو حافظ به تولای وزیر

سرخوش از میکده با دوست به کاشانه روم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد