به تو
گفته بودیم :
گاهی برای ادامه ی روزهای تو
سکوت کردیم
هر جا باران بارید
ما در کنارت ایستاده ایم
و برای مرگ و تاریکی که به دنبال تو بودند
گلی پرتاب کردیم
که تو را از یاد ببرند
به تو گفته بودیم :
درختان در تنهایی می رویند
و در باد نابود می شوند
اکنون پیری ما را احاطه کرده است
و مرگ آماده است هر لحظه ما را تصرف کند
یک بار دیگر برای همیشه نامت را به ما بگو
بگو هنوز باران می بارد
و تو هنوز راه رفتن در باران را دوست داری...
"احمدرضا احمدی"
خسته ام

از نبودن هایِ ممتد تو
در گذر ثانیه هایِ بی فاصله ...
خسته از فصل سردِ نبودنت
که پایانی ندارد ...
" برگرد " را هزاربار تکرار میکنم
ولی
هربار
هربار
بغضم میترکد
هربار
هربار که فکر میـکنم
چرا باید
حالا بی تو
به چراغ هـایِ این شهر خیره باشم
و هربار فکر کنم
چرا نیستی ؟
چرا تاریکیِ لحظه هایِ من پایانی ندارد ...
هیچگاه

نفهمیده ام
دوست داشتن چرا اینهمه
غم انگیز است؟
هیچگاه
نمیفمم
چرا میگویند
آدمها
با قلبهایشان عاشق میشوند
وقتی که من
همیشه عشق را
درگلویم احساس میکنم
سلام دوست خوبم وبلاگ زیبایی داری به منم سر بزن [گل]
اگه پسندیدی هم تبادل لینک کنیم [گل]
سلام
گاهی دلت "به راه " نیست

ولی سر به راهی
خودت را میزنی به "آن راه" و میروی
و همه چه خوش باورانه فکر میکنند
که تو "رو به راهی"
شب است و در سکوت شب نشسته ام به خاطرت
و دلخوشم به این دلی که بسته ام به خاطرت
ببین چگونه مهربان طلسم کرده ای مرا
که از تمام قبله ها گسسته ام به خاطرت
سلام دوست خوبم ولنتاین مبارک
سلام مرسی همچنین به شما
با تو

همه چیز خوب است
حتی از گودی زیر چشم هایم هم
دیگر خبری نیست!
تو
جای همه چیز را
برایم پر کرده ای
بین غم و شادی

راهی نیست
نگاهیست
بدوزی یا بگیری
یک بار دیگر برای همیشه نامت را به ما بگو
بگو هنوز باران می بارد
و تو هنوز راه رفتن در باران را دوست داری..
سلام و ظهرتون بخیرو شادی دوست گرانقدر ...
چقدر زیبا بود
سلام و ممنونم از لطفتون