تو که میدانی، همه ندانند، لااقل تو که میدانی!
من میتوانم از طنین یکی ترانهی ساده
گریه بچینم.
من شاعرترینم!
تو که میدانی، همه ندانند، لااقل تو که میدانی!
من میتوانم از اندامِ استعاره، حتی
پیراهنی برای
بابونه و ارغنون بدوزم.
من شاعرترینم!
تو که میدانی، همه ندانند، لااقل تو که میدانی!
من میتوانم از آوایِ مبهم واژه
سطوری از دفاتر دریا بیاورم.
من شاعرترینم.
اما همه نمیدانند!
اما زبانِ ستاره، همین گفتگوی کوچه و آدمیست.
اما زبان سادهی ما، همین تکلم یقین و یگانگیست.
مگر زلالی آب از برهنگی باران نیست؟
تو که میدانی! بیا کمی شبیه باران باشیم.
سید علی صالحی
ﺣﺲ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ
ﯾﮑﯽ ﻧﮕﺮﺍﻧﺖ ﺑﺎﺷﻪ،
ﯾﮑﯽ ﺑﺘﺮﺳﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﺪﻩ.
ﺳﻌﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﺖ ﻧﮑﻨﻪ،
ﺣﺲ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ …
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﺵ ﺟﺪﺍ ﻣﯿﺸﯽ:ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺑﺪﻩ
ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ ﺭﺳﯿﺪ؟
ﻗﺸﻨﮕﻪ: ﯾﻬﻮ ﺑﻐﻠﺖ ﮐﻨﻪ،
ﯾﻬﻮ . . . ﺗﻮ ﯼ ﺟﻤﻊ .. ﺩﺭ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﮕﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ،
ﺑﮕﻪ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﺑﻬﺖ ﻫﺴﺖ.
ﺣﺲ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ ﺍﺯﺕ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﮐﻨﻪ،ﻭﻗﺘﯽ ﺣﻖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ …
ﺁﺭﻩ …
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ!!!...............
دیگه نمیدونم چی بنویسم.فقط میدونم بازم دلم گرفته،اصلا من کیم؟؟همونی که هیچ وقت نمیخوادعوض بشه ،همون که همه کنارش خوشن ولی خودش دلش یه دنیادرده ،همونی که سایه بی کسیای خیلیا بود ولی هیشکی سایه خودش نشد همونی که مهمون اشکای دیگران بود ولی هیشکی بغض خودشوندید،همونی که فکرمیکنی سختم هیچی منونمیشکنه ولی نمیدونستی که بایه تلنگرمیشکنم،همونی که همش مواظبه هیچکسی ازش ناراحت نشه،همونیم که خیلی حرفاتودلشه ولی بازسکوتوترجیح میدم .همیشه مهربون وصمیمی میخندم،همیشه باهمه صادق هستم،کوه دردم، خسته ام ولی بازمیخندم،شکست خوردم ازهمه لحاظ، دیگه نمیتونم بخندم،آره قلبم شکسته،خیلی دردبدیه،این درد عجب منوسوزونده،بین موندن ورفتن ،سخته،سخته ندونی کدومو انتخاب کنی رفتن یاموندن،دوراهی بدیه،خداکنم هیچکس تودوراهی نباشه.ازدست خودم شاکیم،ازاینکه همش باید اونی باشم که قلبم میگه،ازاینکه یه بار نشد دلم راضی باشه که یه کاری روکه من میخوام انجام بشه،ازاینکه همش بگم خداخدا ولی باز مجبوربه سکوت بشم،بدجوری دلم گرفته،ولی باید باورکنم این......خدا مث همیشه هواموداشته باش میدونی تنهاپناه بی کسیامی
راستی خدا"دلم هوای دیروز را کرده،هوای روزهای کودکی رادلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم،آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد،دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم،الفبای زندگی رامیخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند،دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان،هر چه میخواهید بکشید،این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تودلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم،آن را نچینم چون گل بی وفاست.دلم میخواهد ...اما... می شود باز هم کودک شد؟؟؟؟..........
آترین آدالان بار دیگر با گروه چپ کوک
در دو کنسرت همکاری میکند,
خانه ی هنرمندان امسال شب یلدا
میزبان گروه چپ کوک با همکاری این خواننده میباشد.
آپم
برای تصاحبت نمی جنگم!
احاطه نمیکنم تا مال من شوی!
با رقیبان نمی جنگم!
زیرا: عشق تملک نیست"تعلق"است!
ولی اگر بیایی و بمانی!
برای با تو بودن با دنیا می جنگم...
مرا آرام بخوانید.....
تمام نوشته هایم از خـــــــســــــــتــــــــگـــــــی درد میکند. . .
تنهایـــــــــی
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی ...!
و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خرید ام...
تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان....
دیوانـــــه، خودخــــواه، ، بی احساس....
نمیــــفروشــــــــم تنهایی ام را...!!!
این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند؛
اما .
❤️
- عشق...؟! نه!
+ آره! عشق! تو عاشقش شدی!
- نه! با خودم عهد کرده بودم عاشقش نشم!
+ دست خودت نیس که دختر! فقط این مدت خودتو کنترل می کردی... حالا که نیست، از کنترلت خارج شده...
- نه...
فقط یه دوست داشتن شدیده...
دوست داشتنی که با هیچکی تجربش نکرده بودم...
+ هـمم...
- ینی هیچوقت برنمیگرده...؟! واسه همیشه رفت...؟!
+ امـم... نمیدونم، بهش امیدوار نباش...
راستش میدونی چیه؟ برگرده ام نمیذارم باهاش باشی! لیاقت تو بهترینان، کی بود اون یارو...!
- هیچوقت اینقدر که به چشم من اومد به چشم هیچکس نیومد...
+ میدونی چرا؟(خنده)
چون توی احمق دوست داری بهت بی محلی شه، جنبه نداری تحویلت بگیرن!
- چون...
چون تا به حال هیچکس با من اونطوری رفتار نکرده بود... شاید جذب همینش شدم...
+ یه چیزی مونده تو دلم...
- چی؟؟ چیزی شده؟
+ امم... نمیدونم گفتنش درسته یا نه...
- بگو... خواهش می کنم.
+ آخه... چجوری بگم...
اون... اون الان با یکی دیگس...
- :) ... هه
+ هی!!! بیخیال! خواستم بدونی که منتظرش نمونی... از فکرش بیای بیرون...
- ینی به همین زودی یکی اومد جام؟!! (خنده)
+ اون با هیچکی نمی تونه بمونه... چه با تو، چه با اون...
- ... (سکوت)
+ میدونم سخته... میدونم... ولی تو که نباید کم بیاری دختر!
- اینم جواب تک پری... :)
+ یه نفر که نباید تو رو عوض کنه! آدما با هم فرق دارن گل من...
- (بغض) حسی که بهش داشتم به کنار...
تعجبم از اینه که! آدما چقدر زود رنگ عوض می کنن...
چقدر زود غریبه می شن...
ترس میندازن تو وجودت... ترس از ورود به هر رابطه ای... با یه آدم جدید... یه زندگی جدید...
به نظرت
تاوان این کارشونو پس میدن...؟
+ نمیدونم... واقعاً نمیدونم...
امیدوارم که پس بدن!
- ... (سکوت)
+ پاشو...
پاشو صورتتو بشور که اون آدم ارزش یه قطره اشکم نداره...
بعضی حرفا هست تو دلت که؛
جمع میشه...
جمع میشه...
جمع میشه...
همه رو که باهم میگی جنگ میشه!!
هر روز که میگذرد

تکهتکهام میکند
مینشینم
تکههای خودم را جمع میکنم
کنار هم میچینم
میبینم تکهای گم شده
هر روز که میگذرد
سبکتر میشوم
زمانی اگر
تکههای گمشده را پیدا کردی
کنار هم بچین
او باید من باشم
باقی پازل بیمعنایی بود
که در آن
بازیگر و بازیچه را
از هم نمیشناختی
لایـــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــک
لایک به حضورت عزیزم
هر کس که خداوند براى او خیر بخواهد، دوستى شایسته نصیب وى خواهد نمود.
پیامبر اکرم (ص)
ثروت، انباشته نمى گردد مگر با یکى از پنج خصلت:
بخیل بودن، آرزوى طول و دراز داشتن، حریص بر دنیا بودن، قطع صله رحم کردن، آخرت را فداى دنیا کردن.
امام رضا(ع)
رحلت پیامبر اکرم (ص) وشهادت امام رضا (ع)به دوستداران اهل بیت تسلیت عرض
می نمایم .
همچنین عرض تسلیت خدمت شما...
مستی را گرفتند و ___
مرا حَـد زدند
تنها به جــــرم
نوشتن از چشمـهای تــــــو
سلام دوست خوبم روز بخیر
نیستین[گل][گل]
سلام و تشکر
دمی به باغ نرفتیم تا بهار گذشت
ز عشق خاطره ای ماند و چون غبار گذشت
هنوز چشم به راهم که باز می گردی
تمام زندگی من در انتظار گذشت
پس از تو زمزمۀ عاشقانه شد خاموش
و لحظه ها همه با چشم اشکبار گذشت
دلم چو کلبۀ متروک و سرد، خالی ماند
چها که بر سر این باغ بی بهار گذشت
طنین گریۀ من در سکوت می پیچد
مرا پناه بده، کار من ز کار گذشت
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدینسان خوابها را با تو زیبا می کنم هر شب
تبی این کاه را، چون کوه سنگین می کند آنگاه
چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هر شب
تماشایی است پیچ و تاب آتش ها ،خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بیکسی " ها " می کنم هرشب
تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من، عالمی نیست
غم آنقدر دارم که می خواهم تمام فصلها را
بر سفره ی رنگین خود بنشانمت، بنشین غمی نیست
حوّای من بر من مگیر این خودستانی را که بی شک
تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست
آیینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد : در میان مردگانم همدمی نیست
همواره چون من، نه، فقط یک لحظه خوب من بیندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست
شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر آن را
دردستهای بی نهایت مهربانش مرهمی نیست
شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه
اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست
عشق جذب می کند همهء چیزهایی راکه از جنس وحس خودش باشد!!
هرچقدر زیباتر شوی کسی زیباتر را پیدا می کنی ...
وهرچقدر مهربانتر شوی وعاشق تر مهربانترین وعاشق ترین را جذب خواهی کرد !!!
وهرچقدر آرامتر باشی این آرامشت را به عشقت نیز منتقل خواهی کرد ...
آن چه از جنس افکارتوست به سمت تو درحال حرکت است .
همانطور که تو به سمت آن درحرکتی
پس آرام وآسوده باش وبگذار هستی کار خودش را درزمان خودش بکند ...
کافیست انسان باشیم و عاشق...
مهرورزیم و دستی بگیریم.
آنگاه میبینی که دنیا برایت میشود بهشت
زندگى را زندگى کن
گـــرانبار شـــد ، گـــوشــم از پـندهــــــا
بــــرآنم ، کــــــه تا بُگــــسلم بَنــدهـــــا
هر آن دل،که شد بسته ی دام ِ عشق
رهـــــایـــی نـیـــابــد بـــه تـــرفنــدهـــــا
پـرســــتنده ام بـر تـو ، ای خـانــه سوز
کــــجا تـرســـم ، از شـــرم ِ پیـوند هــا
ز تنهـــــایـیـــم ، بــاغ ِ دل تیــــره بــــود
تـو جــــانش دمـــیده بـــه لبخند ها ...
مــــرا بنـدگــــی بیــن و در ســـایه گـیر
کـــه شرط است ، لطف از خداوندهــــا
تـــو نور ِ دلــــی ، ای فــــروزنده بخـــت
کـــه بـــازت نجــــویــــم هــمانــندهــــا
خوش آندم ،که افشانمت جان به پای
چـــو بر گـــــونــه ی آذر ، اســـپند هــا
تنها نشسته ای
چای مینوشی
و سیگار می کشی.
هیچکس تو را به یاد نمی آورد.
اینهمه آدم
روی کهکشان به این بزرگی
و تو
حتی
آرزوی یکی نبودی!
"فخری برزنده"
باغ را خوب گشته ام
اما باز فکر می کنم
کسی لابه لای درختان پنهان است
این خیال
دل انگیز است و زیبا
حتی اگر
کسی لا به لای درختان پنهان نباشد.
وااااااای ابجی مهتاب منم دوست دارم قربونت برم
عزیزمی نیلوفر جون:
قول دادی بیایی
اما نیامدی،
و من عادتم شد کنار ساحل قدم بزنم
سنگ جمع کنم
برای پرندهها دانه بریزم
و خیال ببافم!
حالا
اندازهی خانهای که نداریم
سنگ جمع کردهاَم،
نمیآیی؟
تنها نشسته ای
چای مینوشی
و سیگار می کشی.
هیچکس تو را به یاد نمی آورد.
اینهمه آدم
روی کهکشان به این بزرگی
و تو
حتی
آرزوی یکی نبودی!
"فخری برزنده"
میخوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه
من باشم و تو باشی و یک شب مهتابی باشه
امشب می خوام از آسمون یاسای خوشبو بچینم
امشب می خوام عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم
کاشکی بدونی چشماتو به صد تا دنیا نمی دم
یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی دم
کاش تو هوای عاشقی همیشه پیشم بمونی
از تو کتاب زندگی حرفای رنگی بخونی
حتی اگه دلت نخواد، اسم تو تو قلب منه
چهره تو یادم میاد وقتی که بارون می زنه
امشب می خوام برای تو یه فال حافظ بگیرم
اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم
امشب می خوام رو آسمون عکس چشاتو بکشم
اگر نگاهم نکنی ناز نگاتو بکشم
می خوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه
به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقه
یه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری
بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نری
وقتی که اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه
هوای رفتن که کنی مرگ گلهای مریمه
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ.
ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻌﺎﺩﺗﻤﻨﺪ ﻭ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ٬
ﻧﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ .
ﺁﺭﺍﻣﺶ
ﺳﻬﻢ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺑﯽ ﻣﻨﺖ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻨﺪ
ﺑﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﻧﺪ
ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ
ﺑﺎ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﻣﺤﺒﺘﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﮐﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ..
بسیار زیبا از نیما یوشیج
ﮐﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﯿﺸﮑﺴﺖ
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ !
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻥ
ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ "ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ " ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ !!!
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﻝ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﺎﺵ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻗﺎﺏ ﺑﻨﺪﮔﯽ
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﮐﺎﺵ ﻫﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ
ﺩﺭﻣﯿﺎﻥ ﻏﺼﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ
ﺭﺩ ﭘﺎﯼ ﮐﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ
امروز :
امروز هرچقد بخندی و عاشق باشی از محبت عالم کم نمیشود،پس بخند و عاشق باش........کسی به تو خرده نمیگیرد، پس شادی بخش باش .......
امروز هرچقدر که نفس بکشی جهان با مشکل کمبود اکسیژن مواجه نمیشود، پس از اعماق وجودت نفس بکش....
امروز هرچقدر خدا رو صدا کنی خدا خسته نمیشود، پس صدایش کن ،او منتظر توست، منتظر ارزوهایت، خنده هایت و عاشق بودن هایت،
امروز......
امروز است ، امروز جاودانه است و امروز ..... زیباترین روز دنیاست هر روز که از خواب بیدار میشوم... میبینم هنوز امروز است و فردا نیامده است فردا واژه ای بیش نیست هر چه که هست امروز است
امروزتان قشنگ ....
امروزتان عاشقانه ......
امروزتان شاد ......
امروزتان پر از برکت, پر از نگاه رحیمانه خداوند! ...
آهای همسایه ها ... همسایه هامون...
براتون این روزها تنگه دلهامون...
همه تنهای تنهاییم تو این گرداب غربت
همه زندانی هایی دنیا و دردیم
چه شبها را سحر کردم
به امیدی که برگردیم
به شهری که چراغانیش می کردیم
تو غربت آسمان سنگ زمین سرد
غریبیم ما در این دنیای نیرنگ
میرم آنجا که مردم مهربانند
همه همسایه ها همزبانن
آهای همسایه هامون دیگه تنگه دلهامون
تو ای غربت دلها خونه دلی عاشق نمیمانه
دیگه تو قصه ها حر ف از وفا نیست
بلا از آسمان آمد بلای ناگهان آمد
توی حرفها مان دیگه حرفی از خدا نیست!
رو قلبم عشق برگشتن به خانه است
آخه اونجا سلام ها عاشقانه است
به عشق اون بهاران که دیدیم
هنوزم عاشق یاس سپیدم
•●✘ مریم جوون✘●•
シツ تفلده تفلد ،، دست دست اومدم دعوتت کنم دوست عزیزم シ ツ
دوست عزیزم سلام
مطالبتون ووبتون عالی لایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک
تنهاخواهشی که ازتون دارم اینه که میخام تا روز تولد عشقم که نزدیکه ٬ به اندازه سال تولدش نظرجمع کنم ممنون میشم شماهم به وبم سربزنید وبهش تبریک بگید
(( میدونم معرفتت زیاده و سرت شلوغه اما اگر یه کوچولو واسه منم وقت بذاری ممنونت میشم ))
در ضمن خوشحال میشم اگر تمایل به لینک شدن داری بوگوی که بلینکمت.
"" دوست گلم لطفـــــــــــــــــــــــــــــــــا بیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا ""
دوست داشتن

درد است
نه دردی که از پای بیفکند
دوست داشتن
زخم است
زخمی که انسان
با دست خویش بر قلب میزند
جریانی تند و دائم
از مبداء تا مقصد
دوست داشتن
فریاد همیشگی قلبها است
و دردی است
که مرحمش
درد است
سلام دوست عزیز
روزگارتان خوش
سلام و تشکر
من به هیچ سیگاری
نه نگفته ام
بعد از تو ؛
آتش می زنم
دودمان تنهایی را
و آه می کشم !
تو ای کدامین
بهار!
با کدام قافله آمدی
که عطر تنت را
کویر بی باران
سینه گشوده است
***
بانوی ایل آفتاب...
آه !
ای لبخند مذاب...!
نامت را سواران دشت بی آواز
به یغما می برند
با طعم تنت که « سپید »
با شعر چشمت که
« سیاه »
هنوز ،
تا صبح...تا تو...
هزار قبیله ی بی لیلی
فاصله است
***
هنوز خٌنکای سٌکر آور تنت
دیوانه ام می کند
در گرمگاه
این
اندوه بی پایان...
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من
تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان
چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من
باز آ ببین در حیرتم بشکن سکوت خلوتم
چون لاله تنها ببین بر چهره داغ حسرتم
ای روی تو آیینه ام عشقت غم دیرینه ام
باز آ چو گل در این بهار سر را بنه بر سینه ام
از بیژن ترقی
مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم
چنــد ساعت شده از زندگیــــم بی خبرم
این همه فاصله ، ده جاده و صد ریل قطار
بال پــرواز دلـــم کــــو که به سویت بپرم؟
از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من
بین این قافیــه ها گــم شده و در به درم
تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر
این همه فاصله کوتـــاه شود در نظرم
بسته بسته کدئین خوردم و عاقل نشدم
پدر عشـــق بسوزد کـــه درآمد پدرم
بی تو دنیا به درک، بی تو جهنم به درک
کفــر مطلق شده ام دایره ای بی وَتَرم
من خدای غزل ناب نگاهت شده ام
از رگ گردن تــو من به تو نزدیک ترم
امید صباغ نو
نالــــه به دل شــــد گره، راه نیستان کجاست؟
سینه به من شد قفس،طرف بیابان کجاست؟
در تــف ایــن بـادیــه، ســــوخـت ســـراپـا تـنـم
مــزرعم آتـش گرفت، نـمنـم باران کـــجاســت؟
خــــوب و بـــد زندگــــی، بر ســـر هــم ریخـتند
تا کنـــد از هـــم جدا، بازوی دهقان کجاسـت؟
در تـَف ایــــن بادیــه، ســـــوخت ســـراپا تنــم
مزرعــــم آتـــش گرفت، نمنم باران کـجاسـت؟
اشــــک در آبم نشــــانــد، آه به بـادم ســــپرد
عقل به بندم فکند، رخنهی زندان کجاست؟...
خلیل الله خلیلی
قلب تو دیگر ترانۀ قلب مرا
در شادی و اندوه نخواهد شنید
آن گونه که می شنید
دیگر پایان راه است
ترانۀ من در دوردست ها
در دل شب سفر می کند
جائی که دیگر تو در آن نیستی
آنا آخماتوآ
سلام و تشکر از حضورتون
هی گنه کردیم و گفتیم خدا
می بخشد...
عذر آوردیم و گفتیم خدا
می بخشد...
آخر این بخشش و این عفو و کرامت تا کی...!!!
او رحیم است ولی ننگ و خیانت تا کی...!!!
بخششی هست ولی قهر و عذابی هم هست...
آی مردم به خدا روز حسابی هم هست...
زندگی در گذر است...
آدمی رهگذر است....
زندگی یک سفر است....
آدمی همسفر است...
آنچه می ماند از او راه و رسم سفر است...
"رهگذر میگذرد"
شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشد؟
هرچه خوبی بکنی با دل تو بد باشد؟
تو به ایمان برسی اینکه کسی جز او نیست
او بعکس تو به هرچیز مردد باشد؟
تو به هر در بزنی تا که به دست آوریش
و جوابش به تو یک عمر فقط رد باشد؟
بنشینی دو سه تا شعر بگویی که مگر
یکی از این همه شعری ،که بخواهد باشد,
همه دلداده ترین فرد تو را بشناسند
او به دلسنگ ترین فرد زبانزد باشد؟
شده از نم نم باران دلت خیس شوی؟
دایما مشق تو آن مرد نیامد باشد؟
تو ندیدی که چه شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشد؟
هرچه خوبی بکنی با دل تو بد باشد؟
تو به ایمان برسی اینکه ک است ببینی عشقت
پیش چشمان تو با او که نباید؛باشد
تو که میدانی، همه ندانند، لااقل تو که میدانی!
من میتوانم از آوایِ مبهم واژه
سطوری از دفاتر دریا بیاورم.
سلام وعرض ارادت دوست گرانقدر .
چه شعر زیبایی بود
سلام و سپاس از لطفتون
دیگر ای دنیا به نامم قرعه ای را وا نکن
امتحان پس داده ای را دلخوش فردا نکن
اسمان وقتی نمیبارد به بخت شور من
بی نصیبی را برایم مصلحت معنا نکن
برسر اینکه غرورم را چگونه بشکنی
این همه با خستگی های تبر دعوا نکن
بعدازاینکه می تکانی شاخ و برگ باورم
ریشه هایم را اسیر شعله ی سرما نکن
دل بریدیم ما اگر از هر امید و بایدی
ذهنمان را این همه بازیچه ی اما نکن
نسل ما می سوزد اما نسل بعدی را فقط
با اذان در گوششان اواره ی دنیا نکن
گرچه گور ارزوهایم بدستت کنده شد
روزگارم را شبیه روز عاشورا نکن ...
سلام و تشکر از حضورتون