کاش بشنوی
بشنوی صدای پاییز را
غمگین سایه ی درختی
خمیده زیر بار بی برگی
بشنوی سکوت باغچه را
در سوگ خاطرات سبز
بشنوی فریاد کوچه ای
که کم دارد
عشق در پناه دیوار همسایه را
ودست های خالی از ترس
خالی از یاس
خالی از خیانت به کوچه و پاییز و باغچه
دست هایی که از هیچ، یک خانه
یک پنجره می ساخت
کاش بشنوی...
بشنوی دعای دستهای بی پنجره را
دست هایی که می نویسند
باران!
به روزگار من ببار
نیکی فیروز کوهی
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند
سلام و مرسی از شما
نه بهار با هیچ اردیبهشتی


نه تابستان با هیچ شهریوری
ونه زمستان با هیچ اسفندی
اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نمى آید
پـائیز مــهری دارد کـه بـــَر دل هـر خیـابان مـی نشیند . . .
پاییز پیش رو پر از خبرهای خوش
آخرین جمعه تابستونتون به شادی
سلام و همچنین
سلام مهتاب خانم امدوارم حالتون خوب باشد چند روزی هستش بلاگفا داغونه باز نمیشه شرمنده نمتونم بیام
سلام مرسی از شما

اینم یکی از شیرین کاریای بلاگفاس
بیت در بیت بیا پیرهنم باش از این پس
آشنا می شود لبهای مهربانت با سبک و سیاقم غصه هایم
حرف چشمان تو مانند غزل ها وسینی های مرصع
واژه در واژه کشیده است از شمالی ترین احساسم تا به قلب...
سلام وصبح زیبایتان بخیر وشادی دوست گرانقدر
بلاگفا را باید دیگه گذاشت توی آشغال دونی تاریخ
سلام و صبح شما هم بخیر دوست عزیز
بلاگفاس دیگه
با سلام واحترام
انشا الله که خود وخانواده محترم سالم وتندرست باشید
به خواب من بیا.
انتقام بگیر از سینه به دردآلوده ام،
از زخمی که بیداری به چشمهایم می زند،
از داغی که کابوس نبودنت بر دل شبهایم گذاشته.
انتقام بگیر از عشق،
از این حسرت خاموش،
از این انتظار تلخ،
از این خواب آلودگی زهرآگین روزهای بی تو.
انتقام بگیر از من،
از کسی که تا مرز ناممکن ها فرو پاشید،
از این سقوط،
از این واماندگی،
از این ویرانی رقت انگیز انتقام بگیر.
(نیکی فیروزکوهی)
مانا باشید و نویسا
سلام و سپاس از حضور ارزشمندتون دوست بزرگوار
تمامی گناهانت را میآمرزم
نمیتوانم اما، دو گناه از آن انبوه را ببخشایم :
شعری که نجوا میکنی با خود و
بوسهی پرسروصدایت را
هی گناه ! خوش باش، و هر سال شکوفه کن ..
نصیحت مادرم را اما از یاد نبر :
عزیزکم ! بوسه ، مال گوش نیست
فرشتهی من ! آواز ، مال چشم نیست ..
{ سوفیا پارنو }
سلام مرسی
همچو پاییزم دل به زردی داده ام

غصه میخندند به من،از نفس افتاده ام
همچو ابری خشمگین رو به سیاهی میروم
کاش باران می گرفت ،چون کویر تفتیده ام
سلام وظهرتون بخیر .پاینده باشید
سلام و ظهر شما هم بخیر
کاش بشنوی...

بشنوی دعای دستهای بی پنجره را
دست هایی که می نویسند
باران!
سلام و عصرتون بخیرو شادی دوست گرامی .بسیار شعر زیبایی بود ...
کاش گاهی سر به سوی اسمان کنیم وببنیم زلالی باران را ...
سلام و تشکر
درود
سلام
از اداب ســــخــن گـفــتـن
بــا یــــــــک بــــــــانــــــو
ایــــــن اســـــت کــه اول
بـــه «چــــــــشـمـانـش»
گــــوش فـــرا دهـــــــی.
پیرمرد تو جاده یه جمله جالبی گفت که حیفم اومد به شما هم نگم : زندگی مثل آب توی لیوانه ترک خورده میمونه بخوری تموم میشه نخوری حروم میشه از زندگیت لذت ببر چون در هر صورت تموم میشه . . . از لحظه لحظه زندگیت لذت ببر. برادرانه میکنم اگه زندگیت ته کشید بشین با ته دیگش حال کن ! هی نگو به آخرش رسیدم...
تشکر خیلی زیبا بود
سلام آجی مهتاب عالی بود مرسی
سلام خواهش میکنم