چه
میگذرد در دلم
که عطر آهن تفته
از کلمات ریخته است
چه میگذرد درخیالم
که قل قل نور از
رگهایم به گوش می رسد
چه میگذرد در سرم
که جرجر طوفان
بندشده در گلویم می لرزد
می دانم شبی تاریک
در پی است
ومن به چراغ نامت
محتاجم
طوفان هایی سر
چهار راهها ایستاده اند وانتظار مرا میکشند
ومن به زورق نامت
محتاجم
حضورتو چون شمعی
درته دره کافی ست
که مثل پلنگی به
دامن زندگی در افتم
قرص ماه حل شده در
آسمان
چه میگذرد در
کتابم
که درختان بریده
بر می خیزند
کاغذ می شوند
تا از تو سخن
بگویم
شمس لنگرودی
هربار که
هوای رفتن به سرم می زند
می روم
در گوشه ای
تنها می نشینم
تا این سودا
از خیالم
بگذرد
می دانم
اگر بروم
هرگز به اینجا
بازنخواهم گشت
هوایَ م داشت

رفته رفته
خراب تر می شد
و اشک ،
در چَشمانَ م
بیشتر ُ بیشتر
به گُمانم
شباهنگام
چیزی شبیه به تو
درونم
شروع به باریدن کرده بود
وقتی پنجره های مهربانی بازند
و کوچه های بارانی شهر
خلوتگه رازو نیاز
عاشق شدن وعاشق ماندن
به همان سادگی یک سلام گفتن است.
سلام وصبح زیبای اول هفته تون بخیرو شادی دوست گرامی
سلام و صبح شما هم بخیر و شادی
امام رضا (ع) :
پنج چیز است که در هر کس نباشد، امید چیزی از دنیا و آخرت به او نداشته باش: 1ـ کسی که در نهادش اعتماد نبینی. 2ـ کسی که در سرشتش کرم نیابی 3ـ کسـی که در آفرینشش استواری نبینی 4ـ کسی که در نفسش نجابت نیابی و 5ـ کسی که از خدایش ترسناک نباشد.
سلام و سپاس از شما
میلاد امام رضا (ع) مبارک
یاد کودکهایمان به خیر

همیشه در نقاشی هایمان خانه ای میکشیدیم
با درهای بسته
سالهاست که دنبال کلید آن خانه ساده ام
سلام وعرض ارادت وادب دوست گرامی
سلام و تشکر از حضورتون
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه
بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
سلام
می گویند هر سن و سالی که داشته باشی
اگر کسی نباشد که با یادش ، چشمانت از شادی یا غم پر اشک شود
هرگز زندگی نکرده ای و من این روزها زندگی می کنم .
یه وقتایی دلم میخواد یکی.
از پشت چشمامو بگیره و ازم
بپرسه اگه گفتی من کیم.!!
منم دستاشو بگیرم و
بگم هر کی هستی بمون!!
که خیلی تنهام...!!!
گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی،
نفسی برای ماندن در کنار او نخواهی داشت!
پس با کسی بمان
که نصف راه را به سمتت دویده باشد...
سلام و عصر بخیر دوست من...
سلام گلم
مرسی از پیام زیبایی که برام فرستادی
در دنیا
دو نابینا هست
یکی تو
که عاشق شدنم را نمی بینی!
یکی من
که به جز تو کسی را نمی بینم!
"جوزف لنون"
مرسی نیلوفر جان
سلام
فضای وبلاگتان پر از آرامش و مهربانی است
قرص ماه حل شده در آسمان
تعبیر بسیار زیبا و دل انگیزی است
سپاس از لطف و مهربانیتان
سلام و عصر بخیر

تشکر و لطف داری وبلاگ متعلق به شماست
راستی روز پزشک مبارک
خدایا ...


در این روزها زندگی در گذرگاه عمر
سختی ها می آیند ومی روند
بدون هیچ نگاهی به زیر پایشان
در لگد مال کردن جسمی بی جان
اما تورا همواه مهربان ترین می بینم
ومهربان باقی می مانی در وجودم
تو پادشاهی ؛ پاینده وحکیم
خطا پوش وبخشنده
وای برمن اگر از بخشندگی ات بی نصیب بمانم
سلام صبحت بخیر دوست فهیم وبزرگوار ممنونم از نگاه زیبات
تولد هرکسی بهتر روز اون فرده وداشتن نگاه خوبان دنیا آرزویه که هرکس نتونسته سعادت اینو پیدا کنه
ممنونم از این هم لطف وعنایتتون به حقیر
سلام خواهش میکنم دوست گرامی
انجام وظیفه بوده
درود
با من بخوان پرنده ی مغرور سرد سیر
خواندن برای تو
چون پرتو ملایم خورشید بر برگ های سبز گیاه است
خواندن برای تو
چون چشمه ی زلال دماوند بر ریشه های خشک گیاه است
خواندن برای تو
چون لانه ی پرنده ی شاعر بر شاخه های لخت گیاه است
سلام و تشکر از حضورتون
ممنونم از این همه لطف محبت بی کرانتون دوست گرامی .زنده باشید وپاینده ممنونم از اینکه شعری زیبا از شاعر بزرگ شمس عزیز گذاشتید .
بازم ممنونم از تبریکتون
خواهش میکنم دوست عزیز

اشعار جناب شمس بسیار لطیف و دلنشین هستن
و من خوشحالم که وبلاگم مزین به اشعار ایشون بشه
هر شب

آهسته می نشینم
زل می زنم به خیابان خاطره
" آه ... یادش بخیر "
درد دل تکراری من
با نیمکت تنهایی ست که
بیش از تو
حوصله ام را دارد.
تو لیلی نیستی
من اما
مجنون حرف هات می شوم
دیوانه ی دست هات
مبهوت خنده هات
گل قشنگم
شیرین نیستی
ولی من
صخره های شب را
آنقدر می تراشم
تا خورشیدم طلوع کند
و تو
در آغوشم بخندی.
"عباس معروفی"
سلام...ممنون از حضورت مهتاب جان...
سلام خواهش میکنم عزیزم
خدا آن روز
لبخند را به صورتت نقاشی کرد
و تو را به زمین فرستاد
دست هایت
کم کم بوی پونه و بابونه گرفت
و نفست
عطر تمام شعرهای جهان را...
تو از سیاره ای به نام "بهشت" آمدی...
هر بار دلت می گیرد
به قله های بلند می روی
تا کمی با خدا درد دل کنی
سبک که شدی
پرواز می کنی به سوی شهر
شهر، پر می شود
از عطر شعر و پونه و بابونه و خدا...
خدا پیامبرانی دارد
که کتابشان "عشق" است
و من چیزی جز "عشق"
در کلامت ندیده ام.
"محسن حسیخانی"
تشکر از محبتت عزیزم