نه زمین شناسم
نه آسمان پرداز
گرفتارم
گرفتار چشمهای تو
یک نگاه به زمین
یک نگاه به زمان
زندگی من از همین گرفتاری شروع میشود
سبز آبی کبود من
چشمهای تو
معنای تمام جمله های ناتمامی ست
که عاشقان جهان
دستپاچه در لحظه ی دیدار
فراموشی گرفتند و از گفتار بازماندند
کاش میتوانستم ای کاش
خودم را
در چشمهای تو
حلق آویز کنم...
عباس معروفی
تو را فریاد می زنم که بشنوی

تو را هوار می کشم که بمانی
چه منگ و مست
چه هراسان
در این ظلمت ، پی ات میگردم
با خودم تنهایم مگذار
با تنهایی ام ، تنهایم مگذار
نرو
بشنو
بمان
بهش گفتــــــــــــــم دوستتــــــــــــــــــــــــــــــدارم! بـــــــــــــــــــــــــــــاور نکرد گفتــــــــــــــــــم تنهام نذار,تنهاـــــــــــــــــــــم گذاشت یه روز اومــــــــــــــــــــد پیشم! برام گل آورد! گریــــــــــــــــــه کــــــــرد گفت:پـــــــــــشیمونم! گفت:دوستــــــــــدارم! میخواستم بــــــــــــــغلش کنم بگم بخشیدمش, بگم دوستتدارم امـــــــــــــــــــــــــــــا اون رفتو خیسی اشکاشو رو سنگ قبـــــــــــــــــــــــــرم جـــــــــــــــــــــــــا گذاشت …
گاهی سخت می شود …
دوستش داری و نمی داند
دوستش داری و نمی خواهد
دوستش داری و نمی آید
دوستش داری و سهم تو از بودنش
فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت
دوستش داری و سهم تو
از این همه ، تنهایی است ...
مثل همیشـــــــه
بـــــــــرای تــــــــــو می نویســــــــم
تــــــــــــو
به نیــــــــت هرکه دوســــــت داری بخــــــــوان ..
تـــــو ام مثل منی
آموخته هایمان هم مثل هم است..
در این : زندگی
"زندگی" بـه من آموخـت . . .
آدمها نـه " دروغ " می گویند
نه زیر " حرفشان " می زنند .
اگر " چیزی " می گویند . . .
صرفا " احساسشان " درهمان لحظه سـت
نبـایـد رویش " حساب " کرد
سلام وعرض ادب واحترام...
حلول ماه مهربانی وماه خوب خدا رو به شما دوست گرانقدر تبریک میگم.
باشد که در این ماه سلامتی کسانی که دوستشان داریم ، سلامتی روح و جان دعا کنیم چراکه آرامش محض در سلامتی عزیزانه وبس.
ممنونم از لطف حضورتان دوست گرانقدر والتماس دعا
سلام و تشکر از لطفتون دوست عزیز
امیدوارم لیاقت بندگی خالصانه رو د این ماه عزیز داشته باشیم
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه ی مژگان من
ای ز گندم زارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردیدها
با توام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست
ای دل تنگ من و این بار نور؟
ها ی هوی زندگی در قعر گور؟
فروغ
سلام دوست
کم پیدایی ایا ؟
سلام و تشکر از حضورتون
از همه غم انگیزتر
زمانی می باشد
کسی که دوستش داری
تلاشی برای نگه داشتنت
نمی کند...
انسان ها در دو صورت چهره ی واقعی خودشان را نشان میدهند
اول آن که بدانند کامل به خواسته هایشان رسیده اند
یا اینکه بدانند هرگز به خواسته هایشان نمیرسند…
ﭼﻪ ﺑﻴﺸﻤﺎﺭ اﺳﺖ
ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﻣﻴﺨﻮاﻫﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﻢ
و ﭼﻪ ﻣﺤﺪﻭﺩ اﺳﺖ
ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﻫﺴﺘﻴﻢ
و ﭼﻪ ﺩﻗﻴﻖ اﺳﺖ
ﺳﺎﻋﺖ ﺩﻳﻮاﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﻌﺎﻉ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﻴﭽﺮﺧﺪ
و ﺩﻗﻴﻘﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺭا ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻴﺪﻫﺪ
و ﻫﻤﻴﻦ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺭا
و ﻫﻤﻴﻦ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺭا . . .
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست…؟
چه بگویم با تو ؟
دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ، ننگ که نیست
چه بگویم با تو ؟
که سحرگه دل من باز از دست تو ای رفته ز دست
سخت در سینه به تنگ آمده بود
کمی موسیقی گوش کن، برقص، بخند (حتی به زور)، آنگاه بنشین و نظاره کن آثار شگرف همین حرکات به اصطلاح اجباری را!
فراموش نکن! همین لحظه را، اگر گریه کنی یا بخندی!
بالاخره می گذرد، امتحان کن!
بهشت یعنی، شادی، خنده، سرور و شعف!
پهن کرده ام

دلتنگی هایم برسنگفرش کوچه های شهر
گرمای شرجی این روزها
تن تفیده ام را می شناسد...
سلام وعرض ارادت دوست گرانقدر
چه شعر زیبایی خواندم ...
بسیار زیبا دلنشین .
پاینده باشید
سلام و سپاس از حضور پر مهرتون
خــدا خیــر بدهـد

ایـن کفـش هاے بنـدے را
کھ رفتنـت را
کھ رفتنـم را
دقیقـــــھ اے حتـے
بھ عقـب مے اندازنـد...